I can hear her paces!
یه سال دیگه هم تموم شد! من احساس میکنم که هرکس موقع سال تحویل تو هر حالی باشه تا آخر
سال همون متناوب تکرار میشه براش! چندین بار تکرار شده برام.....امسال سال تحویل به سفره هفت
سین نرسیدیم .... پنج دقیقه دیرتر رسیدم... تو کل سالی که گذشت همینطور دیر رسیدن برام تکرار
شد حتی تا این آخرین روزا...همش وقت کم میاوردم و البته شاید تنها سالی بود که از وقتم به نحو
احسن استفاده کردم! اینم تجربه ی جالبی بود!
هرچی فکر کردم بازم به همون پست هرساله رسیدم. برای سومین بهار متوالی باز همان جملات
قشنگ را تکرار میکنم....واقعا هم بهتر از اینا پیدا نمیکنم....هرسال تازگی خاص خودشو دارن!
I can hear her paces!
Gentle and light!
Nature becomes fresh in her fragrant appearance.
Trees sprout,
Birds begin singing,
And rivers start singing the life melody…

صداي قدم هايش را مي شنوم
آرام و سبك
طبيعت با عطر حضورش تازه مي شود
درختان جوانه مي زنند
پرنده ها نغمه خوان مي شوند
و رودخانه آواز حيات سر مي دهند
Yesterday's frozen and wintry nature becomes like a paradise with her pleasant breeze,
And trees forget all the cold memories on the auspicious arrival of spring.
دنياي بي روح و يخ زده ي ديروز با نسيم دلنشينش چونان بهشت مي شود
و درختان تمام خاطرات سرد زمستاني را به يمن ورود بهار از ياد مي برند
I was thinking;
Maybe I am just like this nature.
And until my heart is the prison of bitter memories, it won't host the spring!
My heart shook! How can I forget?
But…forgiveness in not naivety, it’s not forgetfulness…
Forgiveness is a present for our heart, to become weightless, to be peaceful & mellow.
I clean my heart from hatreds and annoyances, to welcome the spring full of affection, love and truthfulness…
Calm and light, like the spring…

با خود انديشيدم؛
شايد من نيز همانند اين طبيعتم
و قلبم تا زماني كه زندان خاطرات تلخ است، ميزبان بهار نخواهد شد
دلم لرزيد. چگونه فراموش كنم
اما... گذشت سادگي نيست، فراموشي نيست
بخشايش پيشكشي است براي قلب خود، كه سبك شود، كه آرامش يابد
دلم را از كينه ها و رنجش ها مي شويم، تا با وجودي مملو از مهر و پاكي، به استقبال نوروز بيايم
سبك و آرام، چون بهار