American Slangs - سي اصطلاح عاميانه آمريكايي
همان طور كه مي دانيد مانند زبان فارسي، انگليسي كه در كتاب ها مي آموزيد با زباني كه مردم عادي استفاده مي كنند متفاوت مي باشد. يكي از اين تفاوت ها استفاده از slang در مكالمات روزانه مي باشد كه به دليل غير رسمي بودن در كتاب هاي درس زياد مورد تاكيد نيستند.
در اينجا ليستي از اصطلاحات پركاربرد آمريكايي گردآوري شده است.
1.
24/7 (Twenty four seven)
All the time
اين اصطلاح به معني هميشه و در همه حال مي باشد. منظور از 24 همان 24 ساعت شبانه روز و 7 همان 7 روز هفته مي باشد.
Jack watches TV 24/7 .
جك هميشه در حال تماشاي تلويزيون مي باشد
جك هميشه در حال تماشاي تلويزيون مي باشد
2.
Average Joe
اين اصطلاح براي افراد عادي و معمولي كه مانند بقيه مي باشد استفاده مي شود.
That man is an average Joe, he likes soccer and hates to cook.
آن مرد يك آدم معمولي مانند بقيه مي باشد و فوتبال را دوست دارد و از آشپزي متنفر است.
3.
All ears
با دقت و حواس جمع گوش دادن
Listening carefully
I was all ears as he started telling the story.
وقتي او شروع به گفتن ماجرا كرد، من با دقت در حال گوش دادن بودم
4.
All-nighter
شب بيداري -تمام شب
را بيدار ماندن براي كاري مانند درس خواندن
A study or work session that goes through the night
I pulled an all-nighter to study for my math exam.
من شب بيداري كشيدم تا براي امتحان رياضي بخوانم
من شب بيداري كشيدم تا براي امتحان رياضي بخوانم
*** توجه كنيد براي اين كلمه فعل pull استفاده مي شود
5.
At the end of your rope
به آخر خط رسيدن
به آخر خط رسيدن
To be out of options or alternative courses of action; to be stuck in a bad situation.
I'm at the end of my rope -- I lost my job, my car died, and I don't have any money in the bank.
من به آخر خط رسيدم...شغلم را از دست دادم، ماشينم خراب شد و هيچ پولي در بانك ندارم.
6.
Basket case
عقل خود را از دست دادن -بيچاره شدن-به درد نخوردن
Crazy; hopelessly broken down
The corporation was such a basket case that the owners had to shut it down.
شركت به قدري بدرد نخور بود كه صاحبانش مجبور شدند آن را تعطيل كنند.
7-
Catch some Z's
چرت زدن ، خوابيدن
To get some sleep, to nap
I think I'll stay home tonight and catch some z's.
فكر كنم امشب خانه بمانم و كمي بخوابم.
8-
Cold feat
ترسيدن، دلهره داشتن
Loss of courage, fear
The investors got cold feet and called off the deal.
سرمايه داران ترسيدن و قرارداد را منتفي كردند.
-9
Cut the deal
قرار دادن بستن
To make an agreement.
The investors cut the deal with that company
سرمايه داران با آن شركت قرارداد بستند
-10
Dressed to kill
شيك پوشي
Wearing fashionable clothes
She is really dressed to kill, everybody is looking at her.
او واقعا شيك پوشيده است، همه به او نگاه مي كنند
-11
Fall for
گول خوردن /عاشق كسي يا چيزي شدن
To develop intense feelings for someone
To be fooled/ To believe a false story
I fell for that advertisement
من گول آن تبليغات رو خوردم.
-12
Five 'O clock shadow
ته ريش مردها كه در ساعات آخر روز بيشتر مي شود/ ته ريش
facial stubble
Even though he shaves every morning, he gets a five 'O clock shadow by lunchtime
با اينكه او هر روز صبح اصلاح مي كند، باز تا زمان ناهار ته ريش دارد
13-
Fuzz
پليس
The police
He was afraid the fuzz would catch him after he robbed that lady.
او مي ترسيد كه پليس او را كه از آن زن دزدي كرده بود دستگير كند
14-
Go bananas
به خاطر خشم كنترل خود را از دست دادن/ ديوانه شدن
To lose control
To go crazy
Joe went bananas when he found out that he was not going to get a raise.
جو وقتي فهميد كه قرار نيست ترفيع بگيرد حسابي از كوره در رفت
.
15-
Goner
كسي كه مرده و يا در حال مرگ مي باشد، خراب شدن
Someone who is dead or is going to die soon, something that is ruined
That website is a goner.
آن سايت بي مصرف است.
16-
Grass
ماري جوانا يا هر گياه مخدر ديگر
Marijuana, a plant that is smoked
A lot of criminals love to smoke grass
خيلي از خلافكاران به كشيدن ماري جوانا علاقه دارند
17-
Green thumb
استعداد و توانايي براي باغباني و يا نگهداري از گياهان
A special talent for gardening
Look at Tina's amazing garden, she sure has a green thumb.
باغچه فوق العاده تينا را ببين، او واقعا در باغباني مهارت دارد.
18-
has-been
كسي كه ديگر مشهور نيست و يا در كار خود مهارت ندارد
Someone who is no longer successful or popular
He used to sing in that band, but now he's a has-been, working as a waiter.
او قبلا خواننده آن گروه موسيقي بود ولي الان ديگر مشهور نيست و به عنوان يك پيشخدمت كار ميكند
19-
Have a screw loose
ديوانه بودن و يا نورمال و عادي رفتار نكردن
To be a little bit crazy or not acting normally
Ever since Jim's mother died, he has had a screw loose.
از وقتي كه مادر جيم فوت كرده، او كمي عقل خود را از دست داده است.
20-
Hit the road
رفتن، راهي شدن، به خانه برگشتن
To leave, to go home
It's getting late, I should hit the road
ديگه دير شده است، بهتر است من به خانه برگردم
21-
Hole in the wall
مكاني كوچك و يا مغازه اي ساده مانند مغازه هاي زيرپله اي
A small, simple place like a restaurant or a shop.
My favorite Italian restaurant is just a hole in the wall, but the food is excellent.
رستوران ايتاليايي مورد علاقه من جاي خيلي ساده اي است ولي غذايش عالي
22-
Homey
يك دوست خوب و صميمي
A good friend
Jack is my homey, I've known him for over ten years
جك دوست صميمي من است، من او را بيش از ده سال است كه مي شناسم
23-
Hype
سر و صدا و تبليغ زياد براي چيزي
Loud advertisement and promotion for something
The new movie is getting a lot of hype
فيلم جديد سر وصداي زيادي به پا كرده
24-
In someone's hair
اذيت و آزار كردن
Constantly annoying and bothering someone
My little sister is always getting in my hair
خواهر كوچكم هميشه در حال اذيت كردن است
.
25-
Jane Doe
زني ناشناس، زني كه نمونه يك زن معمول آمريكايي مي باشد
A unidentified woman, a typical American woman
The police found Jane Doe in the back of a car.
پليس يك زن ناشناس را پشت ماشيني پيدا كرد
26-
Jump ship
كار و شغل خود را ول كردن
To leave your job
When the company announced that it is losing money, many of its employees jumped ship.
وقتي شركت اطلاع داد كه در حال از دست دادن پول است، بسياري از كارمندانش كار خود را ول كردند.
27-
Junk food
غذاي حاضري و يا تنقلات
Food that has no or little nutrition value.
If you want to lose wait, you need to stop eating junk food.
اگه مي خواهي وزن كم كني، بهتر است از خوردن تنقلات صرف نظر كني.
28-
know-it-all
كسي كه فكر مي كند همه چيز را مي داند
A person who thinks they know everything
Jane is a know-it-all.
جين فكر مي كند همه چيز را مي داند.
29-
No-brainer
كاري ساده كه نياز به فكر و يا زمان ندارد، امري بديهي
Something that is perfectly obvious, Very easy to do, requiring no or little effort
Closing that store was a no-brainer, it did not have any profit
بستن آن مغازه امري بديهي بود چون هيچ سود نداشت
30-
On cloud nine
بسيار خوشحال و شاد بودن، از خوشحالي بال در آوردن
To be extremely happy.
I was on could nine when I got the promotion
وقتي ترفيع گرفتم، حسابي خوشحال شده بود.
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و پنجم خرداد ۱۳۹۱ ساعت 16:13 توسط Zabih Javanbakht
|